کتاب «آفرینش یک دموکراسی؛ آموزههایی از تجربهی تونس» نوشته منصف مرزوقی، در آوریل امسال از سوی انتشارات «لا دکوورت» در ۱۸۰ صفحه و به زبان فرانسه در پاریس منتشر شد.
مرزوقی که از دسامبر ۲۰۱۱ تا کنون ریاست جمهوری تونس را بر عهده دارد، مقامی که پیش از او به مدت ۵۴ سال فقط در اختیار دو نفر یعنی حبیب بورقیبه و زینالعابدین بنعلی بود، فردای انتشار این کتاب، برای رونمایی از آن، به «مؤسسه جهان عرب» پاریس آمد.
این در حالی بود که برخی از تونسیهای مقیم فرانسه، در اعتراض به عملکرد دولت منصف مرزوقی، در مقابل این مؤسسه تظاهرات کردند.
زیستن در سیاست
«من در سیاست به دنیا آمدم، آن لحظهای که در ژوئیه ۱۹۴۵ چشمانم را برای اولین بار باز کردم.»
اگر بخواهیم انقلاب تونس را در برخی از چهرههای سیاسی این کشور خلاصه کنیم که علاوه بر سابقه سیاسی، نقش پررنگی در حوادث پس از انقلاب داشتهاند، بیگمان منصف مرزوقی از اولین انتخابهایمان خواهد بود.
منصف مرزوقی، کودکی چهار پنج ساله بود که پدرش از سوی فرانسویها به اتهام مبارزه برای استقلال تحت پیگرد قرار گرفت. «خانهمان در قرمبالیه (شهری در چهل کیلومتری پایتخت تونس) تبدیل به انبار سلاح شده بود و من عادت داشتم که با اسلحهها بازی کنم... هفت هشت ساله بودم که یک روز پدرم مرا فرستاد سیگار بخرم و یادم میآید که مجبور بودم برای خرید سیگار، از میان تانکهای فرانسوی عبور کنم.»
اما دشواریهای زندگی در سیاست، برای منصف مرزوقی، بعد از استقلال تونس در سال ۱۹۵۶ هم ادامه داشت. با به قدرت رسیدن حبیب بورقیبه، پدر مرزوقی که طرفدار رقیب او، یعنی صالح بن یوسف بود، مجبور شد وطنش را ترک کند و به مراکش برود؛ کشوری که در همانجا درگذشت.
فردای فرار پدر، منصف مرزوقی که یازده ساله بود، برای اولین بار از سوی پلیس بازجویی شد. «نمیدانستم این اولین بازجویی از انبوه بازجوییها خواهد بود.»
سال ۱۹۶۱، تمام اعضای خانواده مرزوقی تصمیم گرفتند که تونس را ترک کنند. منصف مرزوقی توانست در طنجه، یکی از شهرهای شمالی مراکش، در دبیرستانی فرانسوی ثبت نام کند و از آن جا که دانشآموز خوبی بود کمک هزینه بگیرد و برای ادامه تحصیل به فرانسه برود و پزشکی بخواند.
سال ۱۹۷۹، وقتی به تونس بازگشت، تصمیم گرفت فقط یک «پزشک خوب» باشد. «پدرم اصرار داشت که وارد سیاست نشوم.» اما آن چیزهایی که در فرانسه آموخته بود، مرزوقی را علاوه بر پزشکی، به دفاع از حقوق بشر نیز کشاند. الگویش در این زمینه مارک کلین، پزشک یهودی و استادش در دانشگاه استراسبورگ بود. کلین بخشی از عمرش را در زندان نازیها گذرانده بود و علاوه بر استادی، به فعالیت در زمینه حقوق بشر میپرداخت.
منصف مرزوقی کمی پس از ورودش به انجمن دفاع از حقوق بشر تونس در سال ۱۹۸۰، به اعمال گسترده شکنجه در زندانهای این کشور پی برد. با به قدرت رسیدن بن علی در سال ۱۹۸۷، بسیاری از احزاب مخالف و منتقد، قلع و قمع شدند اما انجمن دفاع از حقوق بشر تونس توانست به فعالیت خود ادامه دهد. «یک سو پلیس بود و سوی دیگر این انجمن.»
مرزوقی به مدت پنج سال، از ۱۹۸۹ تا ۱۹۹۴، ریاست انجمن دفاع از حقوق بشر تونس را بر عهده گرفت. اما با اعلام نامزدیاش در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۹۹۴، رسما بنعلی را به مبارزه طلبید و در پی آن، به زندان افتاد: «خوشبختانه ۴۹ ساله بودم و شهرتم در داخل و خارج از کشور، به عنوان استاد پزشکی و رئیس سابق انجمن دفاع از حقوق بشر تونس، مانع شد که شکنجه جسمی شوم.»
سال ۱۹۹۴، وقتی مرزوقی در زندان انفرادی بود، نلسون ماندلا در سفری رسمی وارد تونس شد و به وسیلهای نامهای که از سوی همکاران مرزوقی نوشته شده بود، پی برد که رئیس سابق انجمن دفاع از حقوق بشر تونس زندانی است. «به لطف ماندلا از زندان آزاد شدم.»
مرزوقی آزاد شد اما با توقیف پاسپورتش، به مدت پنج سال از سوی پلیس در خانه تحت نظر بود. این بار به لطف سفر رئیس جمهور فرانسه به تونس در سال ۲۰۰۱، مرزوقی توانست از کشور خارج شود و به فرانسه مهاجرت کند.
ده سال بعد، چند روز پس از سقوط بن علی، مرزوقی به کشورش بازگشت و طرفدارانش در فرودگاه قرطاج به استقبال او آمدند. او بلافاصله تصمیم گرفت بر مزار کشتهشدگان انقلاب تونس در شهرهای مختلف این کشور حاضر شود. یک هفته طول کشید تا بتواند به خانهاش برود. «جایی که خواهرم با کوسکوس (غذای مخصوص شمال آفریقا) منتظرم بود.»
اهمیت دوگانه کتاب مرزوقی
«این کتاب راوی عزم راسخ من به عنوان شهروندی است که به ریاست جمهوری کشورش رسیده، یک زندانی سیاسی و تبعیدی که به کاخ قرطاج (کارتاژ) پا گذاشته، تا در آفرینش یک دموکراسی قرن بیست و یکمی شرکت کند.»
اولین بار نیست که کتابی از منصف مرزوقی چاپ میشود؛ او با شانزده کتاب به عربی و چهار کتاب به فرانسه، خود را به عنوان نویسندهای دوزبانه تثبیت کرده است. از میان آثار مرزوقی میتوان به «دیکتاتورهای معلق» که سال ۲۰۰۹ و قبل از بهار عربی در پاریس منتشر شده، اشاره کرد.
اما با توجه به شخصیت سیاسی این نویسنده، کتاب جدید او از دو جنبه اهمیت دارد: از سویی، خواننده از زاویه دید یک متفکر، مبارز سیاسی و فعال حقوق بشر، با تونس قبل از «بهار عربی» آشنا میشود، و از سوی دیگر، نویسنده از افق بلندپایهترین مقام سیاسی کشور، تلاش میکند به پرسشها و نگرانیهای اساسیای که اکنون درباره وضعیت سیاسی تونس مطرح است، پاسخ دهد.
هرچند به نظر میرسد انگیزه و هدف اصلی نگارش این کتاب برای منصف مرزوقی، فراتر از این دو جنبه بوده است؛ او با استدلالهایی که اغلب مبتنی بر مقایسه تونس با دیگر کشورهای عربی است که طی دو سال گذشته دستخوش تغییرات سیاسی شدهاند، قصد دارد تونس را نمونه خوبی برای رسیدن به دموکراسی در کشورهای عربی معرفی کند.
مرزوقی در مقدمه کتاب که عنوان «اصالت تجربه تونس» را بر آن نهاده، مینویسد از میان انقلابهایی که جهان عرب به خود دید، انقلاب تونس فقط از نظر «تقدم»اش شناخته نمیشود، بلکه ویژگی بارز این انقلاب «استقلال» و با توجه به تعداد نسبتا کم کشتهشدگان، «صلحآمیز» بودن آن است.
او با اشاره به مداخله نظامی غرب در لیبی، وقایع خشونتبار انقلاب مصر، انقلاب «از بین رفته» یمن، و جنگ داخلی سوریه، انقلاب تونس را موفقتر از دیگر انقلابهای بهار عربی ارزیابی میکند: «هر جا که دیکتاتورها مقاومت کنند، سیاهه اشک و خون طولانیتر میشود.»
با صرف نظر از تفاوتهای موجود، مرزوقی بسیار خوشبین است و تمامی کشورهای عربی را در مسیر واحدی میبیند: «از اکنون تا ده بیست سال دیگر، تمامی حکومتهای عربی تغییر خواهند کرد.» با این حال، رئیس جمهور تونس اضافه میکند به همان میزان که دموکراسی برای جهان عرب یک ضرورت اجتماعی و سیاسی است، محقق کردن آن نیز پیچیده و دشوار است.
او با مرور دهههای ۱۹۵۰ تا ۱۹۷۰ که طی آن، طبقه متوسط در کشورهای عربی شکل گرفت، «نفت» و «حکومتهای دیکتاتور» را به عنوان موانع اصلی بر سر راه «آزادی»، که همان خواسته اصلی این طبقه است، معرفی میکند.
نویسنده با اشاره به تاریخ معاصر کشورش، مینویسد که تونس در آغاز دهه ۱۹۸۰ آماده استقرار دموکراسی شده و میل به آن، وجود همه شهروندان تونسی را پر کرده بود. احزاب، اتحادیهها، و گروههای حقوق بشری مختلفی در این کشور شکل گرفته بود و هزاران نفر که از سال ۱۹۵۰ در نظام آموزشیای که حبیب بورقیبه، بنیان نهاد درس خوانده و به حقوق اساسی خود واقف شده بودند.
آن طور که مرزوقی روایت میکند، تقلب در اولین انتخابات آزاد تونس که در سال ۱۹۸۲ برگزار شد، همه امیدها را نقش بر آب کرد و جامعه را به مدت سی سال بسته نگاه داشت. اما نویسنده تأکید میکند که بسته ماندن جامعه تونس و دیگر جوامع عرب، فقط دلایل داخلی نداشت، بلکه «عمر طولانی» دیکتاتورهای عرب، قبل از هر چیز، به عوامل خارجی وابسته است.
منصف مرزوقی هم مثل برخی دیگر از روشنفکران عرب، حضور دولت اسرائیل را بهانه خوبی برای دوام حکومتهای مستبد و ملیگرای عربی میداند. او تأکید میکند که این حکومتها از «دشمنی» با اسرائیل یا «مقاومت» در مقابل این کشور، برای محکم کردن جایگاه خود نزد ملتهای عرب استفاده ابزاری میکنند و هر چه قدر که این ملیگرایی شدیدتر باشد، سرکوب مخالفان نیز بیشتر است.
مرزوقی میگوید علاوه بر موضوع اسرائیل، حمایت مستقیم و غیرمستقیم برخی از کشورهای دموکراتیک غربی مثل آمریکا، فرانسه، اسپانیا و ایتالیا از حکومتهای عربی هم عامل خارجی دیگری برای استمرار این حکومتها بوده است.
در زمینه عوامل داخلی نیز نویسنده به «اسلامهراسی» که دیکتاتورهای عرب مثل بنعلی و قذافی در بسط آن نقش داشتند، اشاره میکند و میگوید این دیکتاتورها برای جلب حمایت بیشتر کشورهای غربی، خود را متعهد به «مبارزه با تروریسم اسلامی» نشان میدادند.
او با بیان این که مجموع عوامل داخلی و خارجی موجب شد تا انقلابهای عربی دههها به تأخیر بیفتد، اضافه میکند که تجربه تونس ثابت کرد میتوان به گونهای دیگر با قدرتهای خارجی و پیچیدگیهای داخلی روبهرو شد.
به عقیده مرزوقی، از یک سو، انقلاب تونس هیچ مداخله خارجی را نپذیرفت و از سوی دیگر، سعی کرد آینده خود را بر اساس اجماع میان دو واحد اصلی تشکیل دهنده جامعه، یعنی «سنتگرایان» و «تجددخواهان»، طرحریزی کند.
یکی از شواهدی که نویسنده برای مدعای خود میآورد، متن قانون اساسی جدید تونس است؛ قانونی که از نظر مرزوقی برآمده از «سنت سه هزار ساله» تونس است که در آن «گفتوگو» نقش مهمی را ایفا میکند.
رئیس جمهور تونس میگوید اگر این کشور، اجماع میان احزاب مختلف را حفظ کند و چرخ اقتصادش را دوباره به راه بیندازد، میتوان گفت که تونس تبدیل به «آزمایشگاهی تمام عیار» برای کشورهای عربی در زمینه رسیدن به دموکراسی شده است.
پاسخ به نگرانیها
خود منصف مرزوقی بهتر از هر کس دیگری میداند که انقلاب تونس، تنها جنبههای ستایشبرانگیز ندارد. با گذشت دو سال از سقوط بنعلی، انقلابیها و دولت فعلی تونس بیش از هر زمان دیگری در معرض اتهامهای گوناگون از سوی گروههای مختلف داخلی و خارجی قرار گرفتهاند.
به همین دلیل، بخش اعظم کتاب منصف مرزوقی، نظیر فصلهای «سلفیگری، پدیده حاشیهای» و «انقلاب تونس مصادره نخواهد شد»، پاسخ به این اتهامها و نگرانیهاست. رئیس جمهور تونس میگوید در زمینه تحقق «برابری زن و مرد» و «تأمین اجتماعی» که از نظر او «اصولی اساسی» است، ارادهای استوار دارد.
همچنین صفحاتی از کتاب به ماجرای ترور شکری بلعید، یکی از رهبران چپگرای تونس و از منتقدان دولت، اختصاص دارد که فضای سیاسی این کشور را برای مدتی متشنج و بحرانی کرد. «عمیقا از این ترور متأسفم و لحظه به لحظه پرونده آن را دنبال میکنم.»
مرزوقی سپس به بحرانهای پی در پی اشاره میکند که پس از انقلاب تونس در کشور به وجود آمده است: «از دسامبر ۲۰۱۱ تا کنون، هر روز صبح که روزنامه را باز میکنم، از خودم میپرسم چه فاجعهای در راه است؟ در بعضی از رستورانها «منوی روز» وجود دارد، در مورد من هم باید گفت که هر روز یک «فاجعه روز» دارم.»
نویسنده در فصل آخر کتاب با عنوان «این راه به کجا میرود؟» به گزینههای ممکن پیش روی انقلابهای عربی میپردازد. او در مورد کشورش، بهترین راه را ایجاد تعادل میان «عدالت» و «آزادی» میداند؛ امری که به نظر مرزوقی موجب توازن بین نیروهای سنتی و پیشرو خواهد شد. «باید آزادی به خدمت عدالت درآید و عدالت به خدمت آزادی.»
عالیترین مقام سیاسی تونس همچنین بر تمرکززدایی از قدرت و توسعه نظام آموزشی تأکید میکند و مینویسد دولت دموکراتیک آرمانیاش با هرگونه افراط از سوی اسلامگراها و لائیکها مخالف است.
منصف مرزوقی، کتابش را با این جمله از نیچه، فیلسوف آلمانی، به پایان میبرد: «وظیفه ماست که قول انقلاب را عملی کنیم.»
نظرات